نی نی ناز مامان بیا

دوباره انتظار

سلام نی نی من  این ماه دوباره تلاش ها از سر گرفته شد . فقط این ماه دل نگرانی مامان بیشتر شده که نکنه بعد از تست pct بفهمم بابایی هم مشکل داره اما هنوز توکلم بر خدا هست و امیدوارم که تو زود زود میایی . الان مامانی داره تو این روزا قرص کلومفین میخوره که اصلا هم بهش نمی سازه به بابایی میگم من هم قبل بارداری ویار دارم هم بعدش  . اما عزیزکم باباییت خیلی صبوره خیلی بیشتر از مامانت موقعی که این ماه دیدم اون امیدواری با اون وضع فجیع نابود شد فقط و فقط بابایی به من دلداری می داد و منو آروم میکرد . فقط یه قول بده که دیگه بیش از این مامانو اذیت نکنی و زود زود بیای............. ...
3 شهريور 1392

ویرانی

دوباره همه چیز ویران شد ویرانی جزیی از زندگی من شده . الان که دارم مینویسم دوباره نابودم همه ی آرزوهای قشنگم برای فرزند عزیزم . انقدر از 2 تا بیبی چک گذاشتن و مثبت بودنش امیدوار بودم که دیروز بعد از 2 روز رفتم آزمایشگاه با یک شوق عجیبی . به من گفت جواب عصر ساعت 5 بعد از ظهر آماده است رفتم خونه مامانم .مامانم هم کلی ذوق زده گفت چی هوس کردی !!!!!!!!!!!! ظهر رو به انتظار به بعدازظهر رسوندم مامانم التماس کرد که من میرم جواب رو میگیرم .منم دیدم خیلی ذوق داره قبول کردم . اما تا اومد با لبخند تلخی که منو نرنجونه جواب رو داد به دستم من به حالت بهت زده نیم ساعت به برگه خیره شده بودم حتی یک درصد انتظار منفی شدن نداشتم اما جواب منفی بود. نمی دو...
28 مرداد 1392

هدیه ی بهشتی خوش اومدی به زندگی

خدایاباورم نمیشه به این سرعت جواب دل شکسته منو دادی تا همین پریروز داشتم زار زار گریه میکردم دیشب به دلم افتاد که شاید این دفعه دیگه حتما خدا جواب منو داده . نی نی مامان دیشب باباتو راضی کردم که بریم تست بخریم بابای مهربونت هم مثل همیشه گوش کرد وقتی اومدیم خونه دوست بابا اومده بود دم در منم با وجود این که میدونستم تست رو اول صبح میزنن دلم طاقت نیاورد و با کمال ناباوری دیدم که مثبته و خدا تو رو دل م امانی گذاشته نمی دونستم چه کار کنم و از ذوق تا چند دقیقه اشک میریختم تا بابات اومد و بهش گفتم که یه نی نی تو راه داریم بابات هم خیلی ذوق کرده بود .خداوندا سپاس فروان از تو از خدا میخواهم هر کس آرزوی بچه دار شدن داره زود زود بهشون بده آمین ...
26 مرداد 1392

سلام برتو فرشته آسمونی

سلام به تو نی نی ناز مامان . عزیز من الان یک سال و نیم هست که مامان انتظار اومدنت رو داره ولی تو براش ناز میکنی و نمیای تو دلش . امروز خیلی دلم شکسته خودت از خدای مهربونی که پیشش هستی بخواه که زودتر بهت اجازه بده که بیای مامان رو از تنهایی در بیاری . بگو مامانم اینبار دلش نشکنه بگو مامانم دیگه طاقت نداره انقدر غصه بیاد تو دلش .  نی نی ناز مامان امیدوارم این هفته متوجه بشم که تو داری میای . ...
24 مرداد 1392